میروم
از من آزرده مشو،
ميروم از خانه ي تو،
قبل رفتن تو بدان عاشق و بي تقصيرم،
تو اگر خسته اي از دست دلم حرفي نيست،
امر كن تا كه بميرم به خدا مي ميرم...
سمیرا
اگه مي خواي فراموشم کني تو بذار دوباره من ببينمت
واسه ي آخرين بار توي آغوش بذار بگيرمت
اگه هنوزم مي شنوي تو اين صدا رو
بيا بر گرد و ببين اين قلب ما رو
که ديگه غبار غم رو دل نشسته
بيا پاک کن اين همه گرد و غبارو
کوچه بي تو بي عبوره کوچه چه سوتو کوره
کوچه بي تو بي عبوره اين کوچه چه سوتو کوره
يادته گفتي چقدر غمگين مي خوني تو بزن شاد بزن تو هم ميتوني
حالا اين جا غمو با شادي ميخونم تا بگم بي تو من نه شاد نميمونم
کوچه بي تو بي عبوره کوچه چه سوتو کوره
کوچه بي تو بي عبوره اين کوچه چه سوتو کوره
او رفته است
و همه چيز تمام شده است
مثل يک مهماني که به آخر مي رســــد
وتو به حال خود رها مي شوي
چرا غمگيني ؟
اين رسم زندگيست ...
وحشت از قصه که نه ، ترس ما خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته ی عاطفه هاست
کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ماست
ما سرانجام ، سرانجام گرفتیم به هیچ ...
در کوچه های سرد و نمناک شهر
گام هایم را مغرورانه بر پوسته ی تاریک شب می نهادم .
صدای جغد های شوم و ناله های بی کسی گوش هایم را می خراشید.
حضور اشباهی را در لابه لای سنگ فرش ها و
انتهای تاریک و غمبار هر کوچه مرا سخت آزرده می ساخت.
نفس هایم سخت شده بود .
قلبم به آرامیِ قدم هایم ناقوسش را به صدا وا می داشت .
نمی دانستم در این نا کجا آباد تنهایی به کدامین امید چنگ زنم.
به عقل و منطق و فلسفه؟!!
در زمانه ای که شیری خردمند اسیر هوس های خرگوشِ بازیگوشی خواهد شد و
منطق سلطانیِ خود را در بازیهای کودکانه ی ایام به حراج می گزارد!!
یا به عشق و عاشقی؟!!
لفظی که در کوچه های چشمک و عشوه و ناز به قرانی بیش نمی ارزد
و خروار خروارش را فریب بر دوش می کشد.
نمی دانم
نمی دانم ...
اما به امید شکوفه ی کوچک لب قرمزی که فردا صبح به خورشید سلام می کند
دستور تپیدن را برای قلبم صادر خواهم کرد.
آنگاه كه غرور كسي را له مي كني، آنگاه كه كاخ آرزوهاي كسي را ويران مي كني، آنگاه كه شمع اميد كسي را خاموش مي كني، آنگاه كه بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه كه حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه كه خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي كدام آسمان دراز مي كني تا براي خوشبختي خودت دعا كني؟
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
چقدرعجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت برنمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه
جملههای عاشقانه و عارفانه
اینم یه سری جمله های عاشقانه و عارفانه
هرچه بيشتر انسان ها را مي شناسم، سگ ها را بيشتر ستايش مي کنم
--
لشكر گوسفندان كه توسط يك شير اداره ميشود، ميتواند لشكر شيران را كه توسط يك گوسفند اداره ميشود، شكست دهد
--
زندگي سه لحظه اش زيباست ديدن تو خنديدن تو بوسيدن تو ...
--
منتظر دیدار تو هستم، سهل است بگویم که گرفتار تو هستم، من در پی این حادثه غمخوار تو هستم، هر چند که دور از منی و من ز تو دورم، بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
--
بازيچه دست يار بودن عشق است/ درپنجه غم شكاربودن عشق است/ در محاكمه اي كه يار باشد قاضي / محكوم طناب دار بودن عشق است
--
تست معرفت:
1-اگه دوسم داري يك جوك بفرست
2-اگه عاشقمي بهم زنگ بزن
3-اگه برات مهمم يك تك زنگ بزن
4-اگه دوست داري منوببيني يكsmsخالي بفرست
5-اگه ازمن خوشت نميادهيچكاري نكن
--
امروز قلبم درد گرفته بود. فکر کنم یه کمی تپل شدی و جات تنگ شده
--
منتظر كسي باش كه اگه حتي در ساده ترين لباس بودي، حاضر باشه تو رو به همه دنيا نشون بده وبگه كه:
"اين دنياي منه
--
اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر و رنج است اگر عاشق شدن يک گناه است پس دل عاشق شکستن صد گناه است
--
وقتي که خدا داشت منو بدرقه مي کرد بهم گفت: جايي که ميري مردمي داره که ميشکوننت ، نکنه غصه بخوري ، من همه جا باهاتم تو تنها نيستي تو کوله بارت عشق مي ذارم که بگذري، قلب ميذارم که جا بدي ، اشک ميدم که همراهيت کنه و مرگ که بدوني برمگردي پيشم
--
بر خاک بخواب نازنين،تختي نيست. آواره شدن ,حکايت سختي نيست. از پاکي اشکهاي خود فهميدم . لبخند هميشه راز خوشبختي نيس
--
اگه کسي رو دوست داشته باشي، نمي توني توي چشم هاي اون زل بزني... نمي توني دوريش را تحمل کني... نمي توني بهش بگي که چقدر دوستش داري... نمي توني بهش بگي چقدر بهش نياز داري ... واسه همينه که عاشق ها ديوونه ميشن
--
به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
--
عشق با روح شقايق زيباست، عشق با حسرت عاشق زيباست، عشق با نبض دقايق زيباست، عشق در حسرت ديدار تو بودن زيباست
--
دیروز روز جهانی آوارگان بود. توقع داشتم یه تبریک خشک و خالی بهم می گفتی که یه عمره آوارتم
--
اگه گفتی Love is Your Face یعنی چی؟
یعنی جمالتو عشقه
--
پاييز از زمستون غمگين تره چون بهار و نديده، ولي من از پاييز غمگين ترم ، چون خيلي وقته تو رو نديدم
--
يک قطره اشک مى اندازم تو دريا
تا زمانى كه پيداش كنى دوستت دارم.
اگه پيدا كردي اون وقت تو رو فراموش مي كنم
عزیزام
جنگل سرخ خزان
در پي مرگ جهان
بادها در پيشند
لبها به صدا در آمد
مرگ من نزديک است
خوشحال دمي نيست شوم
نه با زمين اسير و ...
خنداش مهو شودو
لرزشي بر خاکش
دير زمانيست در خاکم
آتشي هست از آن در باکم
چگونه اينچنين تاب آرم
عمريست داز
ريشه هايم قطور در جنگ با ستم کارانم
خسته از ظلم خسته از باد
کي زمانيست که من طوفانم
ويران کنم هر چه درد آرانم
گاهيست به خوابي ژرف مي آرامم
در سکوتي دل انگيز من بيدام
خوشحال از آن همه رويا
به شادي بسوي هم قطارانم
نگاهم به تن سرد و زشت و زمخت
اندوهي بر دل
سنگين شود اين دستانم
به زمين مي کوبم
چي کردي با عزيزانم
با جدیدترین مطالب و عکس های جدید و به روز
نظرات شما عزیزان: